سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بزرگترین دریغها در روز رستاخیز دریغ مردى است که مالى را جز از راه طاعت خدا به دست آورد ، پس مردى آن را به ارث برد و در طاعت خداى سبحان انفاق کرد . او بدان انفاق به بهشت رفت و نخستین بدان راه دوزخ سپرد . [نهج البلاغه]

اگر می خواهی خوشبخت باشی

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/28 8:25 عصر

اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش؛
زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به خود ما بر می گردد.

لودویگ فان بتهوون




کلمات کلیدی :

مقتدر تر از خورشید باش

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/28 8:23 عصر

مقتدر تر از خورشید باش و زودتر از او طلوع کن . برای خوابیدن وقت بسیار است صدها هزار سال زیر خاک میخوابیم.

سیمین دانشور




کلمات کلیدی :

انسان موفق

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/28 8:21 عصر

انـسـان مـوفـق کـسی اسـت که بـتـوانـد بـا آجـرهـایی که دیگـران بـه سـویـش پـرتاب کـرده انـد،
بـنـای مـحکـمی بـرای خـود بــسـازد.


دیوید برینکلی




کلمات کلیدی :

هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/26 8:58 عصر

 هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست

توی کشوری یه پادشاهی زندگی میکرد که خیلی مغرور، ولی عاقل بود یک روز برای پادشاه انگشتری به عنوان هدیه آوردند    ولی روی نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود.
شاه پرسید این چرا این قدر ساده است ؟ و چرا چیزی روی آن نوشته نشده است؟
فردی که آن انگشتر را آوره بود گفت:
من این را آورده ام تا شما هر آنچه که میخواهید روی آن بنویسید.
شاه به فکر فرو رفت که چه چیزی بنویسد که لایق شاه باشد و چه جمله ای به او پند میدهد؟ همه وزیران را صدا زد وگفت:
وزیران من، هر جمله و هرحرف با ارزشی که بلد هستید بگویید.
وزیران هم هر آنچه بلد بودند گفتند، ولی شاه از هیچکدام خوشش نیامد. دستور داد که بروند عالمان و حکیمان را از کل کشور جمع کنند و بیاورند وزیران هم رفتند و آوردند.
شاه جلسه ای گذاشت و به همه گفت که هر کسی بتواند بهترین جمله را بگوید جایزه خوبی خواهد گرفت
هر کسی چیزی گفت باز هم شاه خوشش نیامد تا اینکه یه پیر مردی به دربار آمد و گفت با شاه کار دارم.
گفتند تو با شاه چه کاری داری؟
پیر مرد گفت برایش جمله ای آورده ام
همه خندیدند و گفتند تو و جمله. ای پیر مرد تو داری میمیری، تو را چه به جمله خلاصه پیر مرد با کلی التماس توانست آنها را راضی کند که وارد دربار شود، شاه گفت تو چه جمله ای آورده ای؟
پیر مرد گفت:    جمله من اینست  "هر اتفاقی که برای ما می افتد به نفع ماست"
شاه به فکر فرو رفت و خیلی از این جمله استقبال کرد و جایزه را به پیر مرد داد. پیر مرد در حال رفتن گفت: دیدی که هر اتفاقی که می افتد به نفع ماست
شاه خشمگین شد و گفت چه گفتی؟ تو سر من کلاه گذاشتی
پیر مرد گفت نه پسرم
به نفع تو هم شد،  چون تو بهترین جمله جهان را یافتی
پس از این حرف پیر مرد رفت
شاه خیلی خوشحال بود که بهترین جمله جهان را دارد و دستور داد آن را روی انگشترش حک کنند
از آن به بعد شاه هر اتفاقی که برایش پیش میآمد میگفت:
هر اتفاقی که برای ما میافتد به نفع ماست
تا جائی که همه در دربار این جمله را یاد گرفنه وآن را میگفتند:
که هر اتفاقی که برای ما میافتد به نفع ماست
تا اینکه یه روز پادشاه در حال پوست کندن سبیبی بود که ناگهان چاقو در رفت و دو تا از انگشتان شاه را برید و قطع کرد، شاه ناراحت شد و درد مند وزیرش به او گفت:
هر اتفاقی که میافتد به نفع ماست
شاه عصبانی شد و گفت انگشت من قطع شده تو میگوئی که به نفع ما شده به زندانبان دستور داد تا وزیر را به زندان بیندازد وتا او دستور نداده او را در نیاورند
چند روزی گذشت یک روز پادشاه به شکار رفت و در جنگل گم شد تنهای تنها بود ناگهان قبیله ای به او حمله کردند و او را گرفتند و می خواستند او را بخورند شاه را بستند و او را لخت کردند این قبیله یک سنتی داشتند که باید فردی که خورده میشود تمام بدنش سالم باشد ولی پادشه دو تا انگشت نداشت
پس او را ول کردند تا برود
شاه به دربار باز گشت و دستور داد که وزیر را از زندان در آورند. وزیر آمد نزد شاه و گفت:
با من چه کار داری؟
شاه به وزیر خندید و گفت:
این جمله ای که گفتی هر اتفاقی میافتد به نفع ماست درست بود، من نجات پیدا کردم ولی این به نفع من شد ولی تو در زندان شدی این چه نفعی است شاه این راگفت و او را مسخره کرد.
وزیر گفت: اتفاقاً به نفع من هم شد
شاه گفت: چطور؟
وزیر گفت: شما هر کجا که میرفتید من را هم با خود میبردید، ولی آنجا من نبودم اگر می بودم آنها مرا میخوردند. پس به نفع من هم بوده است.
وزیر این را گفت و رفت.



کلمات کلیدی :

و خداوند معجزه میکند....

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/26 8:41 عصر

و خداوند معجزه میکند....

 چرا مضطرب و نگران میشوید؟خود را به من بسپارید. من خود به مشکلاتتان فکر میکنم.من هیچ چیز از شما نمی خواهم مگر اینکه خود را به تمامی به من بسپارید من تنها زمانی در کارهای شما مداخله خواهم کرد که شما، چگونه تسلیم شدن  را بیاموزید آنگاه دیگر لازم نیست نگرانی داشته باشید. آنگاه با همه ترسها و ناامیدی ها خداحافظی خواهید کردشما درعمل نشان میدهید که به من اعتماد ندارید،حال آنکه میباید چشم و گوش بسته به من تکیه کنید. تسلیم یعنی فکرتان را مشغول مسائل و مشکلات نکنید و همه چیز را بدست من بسپارید.و بگویید : خداوندا، اراده تو جاری شود، تو مشکلاتم را حل کن.تسلیم یعنی آنکه بگویید پروردگارا،ستایش توراست که همه چیزبدست توست و تو امور مرا به بهترین نحو و آنگونه که به صلاح من است تدبیر میکنی ،به یاد داشته باشید که فکر کردن راجع به نتیجه کار خلاف تسلیم است. به این معنی است که شما نگرانید که چرا مسئله ای آن نتیجه دلخواه شمارا به بار نیاورده است این رفتار نشان میدهد که شما عشق من به خود را باور ندارید و به این حقیقت که زندگی شما تحت کنترل من است و هیچ چیز از سیطره من خارج نیست،اعتقاد ندارید. هیچ گاه راجع به این که مسئله ای چگونه و به چه نحوی تمام خواهد شد و چه پیامدهایی بدنبال خواهد داشت فکر نکنید. این وسوسه در شما نشان این است که به من اعتماد ندارید. اگر میخواهید که من امور شما را به عهده بگیرم میباید تمام تشویش ها و نگرانی ها را کنار بگذارید. من تنها زمانی شما را هدایت میکنم که شما خود را کاملا به من سپرده باشید و زمانی که من شما را از راهی به راه دیگری که انتظارش را ندارید هدایت کنم. خود شما را در میان بازوانم حمل خواهم کرد. آنچه شما را بطور جدی  ناراحت میکند استدلالها، نگرانیها و تشویشهایی است که خود برای خود ایجاد میکنید و اینکه میخواهید خواست خود را به هر قیمتی که شده بدست آورید. من میتوانم تمامی مایحتاج شما را چه مادی و چه معنوی براورم فقط اگر به من بگویید: تو نیازهای مرا برآورده ساز و سپس با چشمان بسته آرام بگیرید. به شما نعمتهای فراوان خواهم داد. اما فقط درصورتی که خود را کاملا به من سپرده باشید و به من توکل کرده باشید. ولی شما تنها زمان ناراحتی دعا میکنید و از من میخواهید که مشکلاتتان را آنگونه که خود میخواهید حل کنم در حقیقت شما به من اعتماد ندارید و فقط میخواهید که من آرزوی شما را برآورده کنم و خود را با خواسته های شما وقف دهم، به مانند آن بیماری نباشید که طبیب رفته ولی خود نسخه خود را می پیچد. بلکه حتی در مواقع ناراحتی چنین دعا کنید: خداوندا ترا ستایش میکنم و از تو برای این مشکلی که حکمتی در آن است سپاس گذارم و از تو میخواهم که همه چیز را برای من در این زندگی زمینی و گذرا به بهترین نحو تدبیر کنی، زیرا تو می دانی چه چیز به صلاح من است. گاهی شما حس می کنید که مصیبتها و پیشامد های ناگوار بجای کم شدن بیشتر می شود.نگران و مضطرب نشوید.چشمهایتان را ببندید و با ایمان کامل چنین بگویید:اراده توست که جاری میشود و آنگاه که چنین گفتید من حتی اگر لازم باشد معجزه میکنم... 

 




کلمات کلیدی :

سه پند برای اینکه کامروا شوید!

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/26 3:58 عصر

روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.




کلمات کلیدی :

توصیه های دکتر شریعتی

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/26 3:53 عصر


مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند,ولی آنان را ببخش .

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند,ولی مهربان باش

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت,ولی موفق باش.

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند,ولی شریف و درستکار باش .

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند,ولی سازنده  باش .

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند,ولی شادمان باش .

نیکی های درونت را فراموش می کنند.ولی نیکوکار باش .

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان "تو و خداوند" است نه میان تو و
مردم


دکتر علی شریعتی





کلمات کلیدی :

جملات زیبا

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/26 3:50 عصر

 

نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.
 

 گورستان ها پر از افرادی است که روزی گمان می کردن که چرخ دنیا بدون آنها نمی چرخد

کسانی که پشت سرتان حرف می زنند ، دقیقا به همانجا تعلق دارند، پشت سرتان!

اگر میخواهی دروغی نشنوی ، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن




کلمات کلیدی :

بهترین فرمانروا

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/25 1:40 عصر

امام على علیه‏ السلام

خَیْرُ الْمُلوکِ مَنْ اَماتَ الْجَوْرَ وَ اَحْیَى الْعَدْلَ؛

بهترین فرمانروا کسى است که ظلم را از بین ببرد و عدل را زنده کند.

غررالحکم، ج3، ص 431، ح 5005




کلمات کلیدی :

چند حدیث درباره ظلم و ستم

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/11/25 1:24 عصر

 

حدیث (1) امام على علیه السلام :

اَلبَغىُ یَصرَعُ الرِّجالَ وَ یُدنِى الآجالَ؛

ظلم و تجاوز، انسان را زمین مى زند و مرگ ها را نزدیک مى سازد.

غررالحکم، ح  1494


حدیث (2) پیامبر صلى الله علیه و آله :

مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم یَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم یَکذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم یَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن کَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَـتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَحَرُمَت غیبَتُهُ؛

هر کس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نکند، دروغ نگوید و خلف وعده ننماید، جوانمردیش کامل، عدالتش آشکار، برادرى با او واجب و غیبتش حرام است.

خصال، ص 208، ح 28


حدیث (3) امام سجاد علیه السلام :


وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛

گناهانى که باعث نزول عذاب مى شوند، عبارت اند از: ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.

معانى الاخبار، ص 270


حدیث (4) رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله:


اِتَّقوا دَعْوَةَ الْمَظْلومِ وَإنْ کانَ کافِرا فَإِنَّها لَیْسَ دونَها حِجابٌ؛

از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست.

نهج الفصاحه، ح 48





کلمات کلیدی :

<   <<   46   47   48   49   50   >>   >