سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

سر نوشت

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/3/17 7:44 عصر

افروختم ، افروختم

آتش گرفتم سوختم

با ناله از این زندگی

با صد هزاران آرزو

دل پرخون از این جهان

بیگانه از این مردمان

چون یار عاشق مرده ای

چشمم به سوی آسمان

درهای بسته بی صدا

فریادها، آه ای خدا

رحمی نما برحال ما

دستان من آتش گرفت

در گرد من آینه ای

تصویر من کوتاه شد

فریاد من پژواک شد

چون مادری ماتم زده

در سوگ مرگ عزیزش

یک جامه با رنگ سیه

بر بخت خود می دوختم







کلمات کلیدی :