نتیجه توکل بر خدا
نتیجه توکل بر خدا
روزی حضرت موسی پیامبر خدا برای ملاقات با خدا رهسپار کوه شد ، در میانه راه مردی را دید که از شدت زیادی اموال خود می نالید و شکایت نزد موسی آورد ، موسی از وی پرسید که چرا نالانی جواب داد که خداوند مهربان به اندازه ای به من تمکن مالی داده که اصلاً نمی توانم آن را مصرف کنم ، هر اندازه از آن را که به مردم می بخشم باز هم از لطف خدا زیادتر می شود به گونه ای که حتی امار دقیقی از اموال خود را نمی توانم بدست آورم و کم کم زیادی و فراوانی این مال دارد مرا آزار می دهد ،حال التماس میکنم اگر برای ملاقات با خدا می روی از او بخواه که بعد از این ثروت مرا از این بیشتر ننماید و برای من شرایطی را فراهم کند که بتوانم این دارایی را قبل از مرگم به بهترین وجه در راه رضای او مصرف کنم در پیشگاه او بیش از این مسئول نباشم ، موسی به وی قول داد و دوباره راهی گشت .
مدتی موسی مشغول حرکت بود تا به شنزاری رسید، در این میان مردی را دید که لخت مادر زاد در میان ریگها نشسته و برای اینکه کشف عورت نشود ناحیه کمر خود را با شن پوشانده بود و هر از گاهی نسیمی ملایم می آمد و اندکی از شنها را میبرد و آن مرد از روی ترس خیلی سریع مقداری دیگر شن در اطراف خود جمع میکرد ،تا اینکه چشمش به موسی افتاد . دست به دامان موسی شد و گفت ای نبی خدا تورا قسم اگر روزی مجال صحبت با خدا را یافتی از او بخواه به اندازه ای به من تمکن مالی دهد که فقط بتوانم تکه ای پارچه تهیه کنم تا خود را با آن بپوشانم و دیگر از خدا چیزی نمی خواهم.
موسی در حالیکه از دیدن این دو مرد با این همه تفاوت و دو خواسته کاملاً متفاوت تر قول داد و باز رهسپار شد ، در بین راه موسی باخود می گفت چرا خدا به شخص اول آنقدر ثروت داده که توانایی مصرف آن را ندارد و دیگری این طور....
موسی به مقصد رسید و پیامهای آن دو را به محضر خدا رساند
در جواب آمد که به ان مرد متمکن بگو اگر باز شکایت کند باز دارایی او را زیادتر خواهم کرد ، و به مرد دوم هم بگو که شکر گذار باشد که اجازه داده ام از ریگهای بیابان برای پوشاندن خود استفاده کند و بداند که اگر بیش از این شکایت کند نسیمی خواهم فرستاد که آن شنها را هم از دسترس او دور کند!!!
موسی با ناراحتی از خدا خواست تا حکمت این موضوع را برایش روشن کند چراکه از نظر وی این امور با عدالت خدا منافات داشت!!!
جواب آمد که مرد دوم پدری ثروتمند داشت که نمی توانست دارایی های خود فرط فراوانی آن محاسبه کند به همین دلیل هنگام مرگ به فرزندش که همین مرد عریان است گفت فرزندم در این دنیا به اندازه ای دارایی برایت باقی گذاشتم که در این دنیا تا هفت پشتت محتاج کسی نباشی!!!حال تورا به این پولها می سپارم خوش باش!!!!
و نتیجه ان این شده است که می بینی توکل آن شخص بر پول پدرش به کجا اورا کشانده!!!!
اما آن مرد ثروتمند پدری صالح و فقیر داشت که هنگام مرگ به فرزندش گفت پسرم دارایی من فقط دلی پاک و کوچک اما سرشار از اعتقاد به خدا و اعتقادی راسخ است چیزی ندارم که از مال دنیا برایت بگذارم اما پس از مرگ تو را به خدا می سپارم و از خدا می خواهم نگذارد در این دنیا سختی و فقر بکشی تو هم بر خدا توکل کن تا خدای عزیز و مهربان دستگیر و نگهدارت باشد !!!!
و نتیجه توکل آن شخص این است که میبینی!!!!
و هرکسیکه در این دنیا خود را و کارهایش را به من واگذارد و توکلش بر من باشد نتیجه اش چنین خواهد بود.
کلمات کلیدی :