سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند چراغ خدا در زمین است، پس هرکس که خداوند خیرش را بخواهد، از آن پرتوی بر می گیرد . [امام علی علیه السلام ـ در حکمتهای منسوب به ایشان ـ]

گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/25 9:2 صبح

 

گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی

با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد 

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختـی در بیابــان یکه و تنهـا کشیـد

گفتمش نامردمـان این زمـان را نقش کن
عکس یک خنجر زپشت سر پی مولا کشیـد

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشـق و عاشقی و مستی و نجـوا کشیـد

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیـدر در کنار حضرت زهـرا کشیـد

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیـابـــان بلا تصویــری از سقــا کشیـد

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکـر کرد و چار قبــر خاکی از طـه کشیـد

گفتمش سختی و درد و آه گشتـه حاصلم
گریـه کرد آهی کشید و زینب کبری کشیـد

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیـق
عکس مهدی را کشید و به چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین
گفت این یک را ببایـد خالــق یکتـا کشیـد






کلمات کلیدی :

گشایشی که همراه با برکت نیست!

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/25 8:27 صبح

گشایشی که همراه با برکت نیست!

وقتی خداوند در قرآن می فرماید که هیچ تر و خشکی نیست مگر در کتاب مبین و آن را تبیانی برای همه امور معرفی می کند یعنی آنکه هر آنچه برای سبک زندگی اسلامی ، صحیح و برای بهره مندی سعادت دنیا و آخرت نیاز است در این کتاب بیان شده است.
نباید به هر نعمت ظاهرى دل خوش کرد زیرا اگر این نعمت‏ها براى مؤمنین باشد، مایه برکت است و اگر براى کفار باشد، ناپایدار و وسیله‏ قهر الهى است.
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُو
نَ؛ و اگر مردم شهرها و آبادى ‏ها ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، قطعا (درهاى) برکات آسمان و زمین را بر آنان مى‏ گشودیم ولى آنان (آیات ما را) تکذیب کردند، پس ما هم به خاطر عملکردشان آنان را (با قهر خود) گرفتیم.(اعراف، 96)
در قرآن، دو نوع گشایش براى دو گروه مطرح است:

الف) رفاه و گشایش براى خوبان که همراه برکات است.

ب) رفاه و گشایش براى کفار و نااهلان که دیگر همراه برکت نیست زیرا چه بسا نعمت‏ها، ناپایدار و سبب غفلت و غرور و طغیان باشد. خداوند، این رفاه و گشایش کفار را وسیله مهلت و پرشدن پیمانه آنان قرار داده است. بنابراین به هر نعمت ظاهرى نباید دل خوش کرد زیرا اگر این نعمت‏ها براى مؤمنین باشد، مایه برکت است و اگر براى کفار باشد، ناپایدار و وسیله‏ قهر الهى است.
امام صادق‏ (ع) فرمودند: گاهى بنده ‏اى از خداوند حاجت و تقاضایى دارد و خداوند دعایش را مستجاب مى‏ کند و مقرر مى ‏شود تا مدتى دیگر برآورده شود. اما پس از آن، بنده گناهى را انجام مى‏دهد که موجب برآورده نشدن حاجتش مى‏شود.
از مصادیق بارز این آیه، دوران ظهور حضرت مهدى (عج) است که به گفته‏ روایات، در آن زمان برکات از آسمان و زمین سرازیر مى‏شود.


منبع: کتاب دقایقی با قرآن




کلمات کلیدی :

چه بخوانیم تا دعایمان مستجاب شود

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/25 8:13 صبح

چه بخوانیم تا دعایمان مستجاب شود

وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی‏ أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ و نیکوترین نام‌ها برای خداوند است، پس خداوند را با آنها بخوانید و کسانی را که در اسم‌های خدا به کژی و مجادله میل دارند (و به جنگ و ستیزه می‌پردازند و صفات خدا را بر غیر او می‌نهند) رها کنید. آنان به زودی به کیفر آنچه می‌کردند، خواهند رسید.(اعراف، 180)
گرچه همه نام‌ها و صفات الهی نیکوست و خداوند همه کمالات را دارد که قابل احصاء و شماره نیست، امّا در روایات بر 99 اسم تکیه شده که در کتب اهل‏ سنت مانند صحیح مسلم، بخارى، ترمذى نیز آمده است. و هر کس خدا را با آنها بخواند، دعایش مستجاب مى‏ شود. و هر کس آنها را شماره کند ، اهل بهشت است، البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حرکات لب نیست، بلکه توجّه و الهام گرفتن از این صفات و اتّصال به آنهاست.


این 99 اسم، عبارتند از: «اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصمد، الاول، الآخر، السمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلى، الاعلى، الباقى، البدیع، البار، الاکرم، الظاهر، الباطن، الحى، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحق، الحسیب، الحمید، الحفی، الرب، الرحمن، الرحیم، الذارء، الرازق، الرقیب، الرؤوف، الرائى، السلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبار، المتکبر، السید، السبوح، الشهید، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنى، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتاح، الفالق، القدیم، الملک، القدوس، القوى، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضى ‏الحاجات، المجید، المولى، المنان، المحیط، المبین، المقیت، المصور، الکریم، الکبیر، الکافى، کاشف الضر، الوتر، النور، الوهاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفى، الوکیل، الوارث، البر، الباعث، التواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر الناصرین، الدیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافى».

ادامه مطلب...


کلمات کلیدی :

خنده فرشته ها

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 8:59 عصر

 

خنده فرشته ها


رسول خدا(ص) از جبرئیل سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟

جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند

و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود.

فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت

 (پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.



کلمات کلیدی :

ایمان بیاوریم به خون دل شهید

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 8:54 عصر

ایمان بیاوریم به خون دل شهید

پای درد و دل هر مادر شهید که نشستیم،
دست هر مادر شهیدی رو که بوسیدیم،
اشک هر مادر شهیدی رو که شاهد شدیم،
همشون فقط یک چیز ازمون می خواستند:

به دوستاتون بگید جگرگوشه ی من رفت تا کسی چادر از سر دخترهای مردم نکشه
بهشون بگید نزارن شیطون وادارشون کنه خودشون با دست خودشون ...

بهشون بگید دل ما خونه
شما بگید!
حالا دیدی وقتی از شهدا می خوای، تو هم مثل اونا مجاهد راه خدا بشی به دلت می ندازن که چادرت...

کسی به حرف ما گوش نمی کنه!





کلمات کلیدی :

ظلم معلم

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 1:49 عصر

ظلم معلم

انوشیروان معلمى داشت. روزى معلم او را بدون تقصیر اذیت کرد و کتک زد، انوشیروان کینه او را به دل گرفت تا وقتی که به پادشاهى رسید.

 روزى او را طلبید و با تندى از او پرسید که چرا به من بى سبب ظلم نمودى؟

 معلم گفت: چون می دانستم که بعد از پدر به پادشاهى می رسى. خواستم که طعم ظلم را به تو بچشانم تا هنگامی که به سلطنت و پادشاهی رسیدی به کسى ظلم نکنی.




کلمات کلیدی :

نجات توسط ناشناس

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 11:10 صبح

 نجات توسط ناشناس

جوزف آیگنر یک نقاش مشهور اتریشی که در قرن 19 زندگی می کرده چندین بار اقدام به خودکشی کرد . ابتدا در سن 18 سالگی با طناب از یک درخت خودش را حلق آویز کرد اما توسط یک راهب ناشناس نجات داده شد. دوباره در سن 22 سالگی اقدام به خودکشی نمود اما دوباره توسط همان راهب نجات داده شد هشت سال بعد به منظور مجازات توسط دادگاه محکوم به دار شد و این بار هم همان راهب ناشناس او را آزاد کرد و بالاخره در سن 68 سالگی آیگنر موفق شد با شلیک اسلحه به زندگی اش خاتمه دهد و این بار واقعا مرد ولی مراسم تدفین او نیز توسط همان راهب ناشناس برگزار شد. آیگر مرد و هیچ وقت نجات دهنده و تدفینگرش را نشناخت...

 



کلمات کلیدی :

تکرار داستان در واقعیت

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 11:9 صبح


 تکرار داستان در واقعیت :
در ابتدای قرن 19 داستان نویسی که بیشتر داستانهای ترسناک مینوشت . به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت : یک کشتی در دریا غرق میشود. فقط 4 نفر از میان مسافرانش زنده می مانند.. به سبب طی شدن روزهای متوالی 3 نفر دیگر تصمیم میگیرند فرد جوانتر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال 1884 کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها 4 نفر از مسافران زنده ماندند. 3 نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوانتر گروه نموده و اسم آن جوان ریچارد پارکر بود....

 




کلمات کلیدی :

دوقلوهایی با سرنوشت مشابه

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 11:8 صبح

دوقلوهایی با سرنوشت مشابه

سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت انگیز است . اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دوبرادر دوقلو بعد از تولد از هم جداشده و به خانواده های جدا سپرده شده اند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت انگیز انها شکل میگیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچه هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنانشان را طلاق دادند. تا اینکه این دو بچه بعد از 40 سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند...

 



کلمات کلیدی :

سقوط بچه

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/24 11:7 صبح

 سقوط بچه

در سال 1932 به دلیل کم توجهی مادر یک بچه کودک به نام کارلوس از پنجره به داخل کوچه سقوط کرد . شگفت انگیز آنکه در همان لحظه آقای جوزف فیکلاک از آنجا عبور می کرد و کودک بر روی او سرنگون شد. بر اثر سقوط دست مرد عابر شکست اما بچه سالم بود. اما مادر بچه عبرت نگرفت یک سال بعد دوباره از همان پنجره کارلوس سقوط کرد و حادثه غیر قابل باور انکه دوباره بر سر یک مرد عابر افتاد. اما برخلاف دفعه قبل هم کودک و هم مرد سالم ماندند و جالب آنکه این بار هم بچه بر روی سر آقای جوزف سقوط کرده بود

 




کلمات کلیدی :

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >