سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]

قران ، من شرمنده ام

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 9:18 عصر

قران

من شرمنده ام، اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه مان نوایت بلند میشود؛ همه از هم می پرسند:

چه کسی مرده است؟!





کلمات کلیدی :

حکایت کاهو خریدن سید علی قاضی

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 9:12 عصر

یه روز یه آقایی میره سبزی فروشی تا کاهو بخره

عوض اینکه کاهو های خوب را سوا کند، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار را کردی؟
میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست. مردم همه ی کاهو های خوب را میبرند و این کاهو ها روی دست او می ماند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم. اینها را هم میشود خورد.

این آقا کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی (ره)

 




کلمات کلیدی :

زیور اخرت

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 9:7 عصر

امـام صـادق (ع ) : خـداى عزوجل فرموده است : ((دارایى و فرزندان زیور زندگى این جهانند))
 هشت رکعتى که بنده در آخر شب مى خواند , زیور آخرت است .
ـ امام صادق (ع ) : شرافت مؤمن در نماز شب اوست




کلمات کلیدی :

داستان استفاده از شیر وحشی به جای گاو

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 11:17 صبح

داستان استفاده از شیر وحشی به جای گاو

مرحوم سید نعمت الله جزایری می گوید : جدم سید شمس الدین که دارای مقامات و کرامات بود گاوی داشت که برای چرا به بیابان می رفت. روزی آن گاو در بیابان تنها مشغول چرا بود که ناگهان ، شیر درنده ای به او حمله کرده و به او زخم های متعدد وارد کرد ، تا اینکه آن گاو ، مرد.
ولی آن حیوان درنده از گوشت آن گاو هیچ نخورد و هم چنان در کنار او ماند چون این خبر به آن سید بزرگوار رسید . طنابی را که به آن گاو را می بست ، برداشت و به سراغ آن شیر آمد و مردم نیز همراه او بودند ، تا اینکه به آن شیر درنده رسید .
پس طناب را به گردن شیر بست و او را به منزل خود برد و مردم از مشاهده آن متحیر بودند . یک شب آن شیر را نگه داشت و می فرمود :قصد دارم عوض گاو از او برای شخم کردن زمین استفاده کنم . ولی چون بعضی از مردم ، از آن حیوان اظهار ترس کردند به این جهت او را آزاد کرد.




کلمات کلیدی :

آمدن ماهی تازه از آسمان برای یکی از اولیا

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 10:30 صبح

آمدن ماهی تازه از آسمان برای یکی از اولیا

در کرامات یکی از اولیا به نام پیر سید علی منقول است که : روزی هوا بسیار گرم بود و مرحوم پیر سید علی که روزه دار بود در مقابل خانه اش ، در کنار چشمه مشغول وضو گرفتن بود که گفت : امروز ماهی آزاد برای افطار مناسب است ، هنوز صحبتش تمام نشده بود که ناگهان پرنده ماهیخواری بالای آسمان پیدا شد و ماهی آزاد بزرگی را از منقارش در مقابل ایشان به زمین انداخت در حالی که هنوز آن ماهی زنده بود .




کلمات کلیدی :

نفرین مادر

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/22 9:42 صبح

نفرین مادر


زَمَخشری»، دانشمند بزرگ و صاحب تفسیر معروف «کشاف»، در سفری که به سرزمین خوارزم داشت، دچار سرمازدگی شدیدی شد .
شدت سرما به اندازه ای بود که منجر به قطع یکی از پاهای او گردید. از خود زمخشری درباره? علت این حادثه پرسیدند. او گفت:
ـ علت حقیقی این بیماری را بر اثر نفرین مادرم می دانم.
من در کودکی، گنجشکی گرفتم و نخی به پایش بستم، و قسمتی از پرهای پرنده راکندم. در این میان، ناگهان گنجشک از دستم فرار کرد و در سوراخی خود راپنهان ساخت؛ اما نخی که به پایش بسته بودم، پیدا بود.
من آن نخ را کشیدم، تا پایش قطع شد. مادرم از این کارم برآشفت و به من گفت:
ـ خدا پای ترا قطع کند؛ همچنانکه پای حیوان را جدا ساختی 


دوری ازنفرینپدر ومادر

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

ایاکمو دعوة الوالد فانّه ترفع فوق السحاب، یقول الله عزّ و جلّ: ارفعوها انّیاستجیب له و ایاکم و دعوة الوالدة فانّها أحد من السیف

خود را ازنفرینپدر دور کنید که از ما فوق ابر، بالاتر می رود. خدا می فرماید: بیاورید تا آن را قبولش کنم، و همچنین ازنفرینمادرخود کناره گیرید که از شمشیر تیزتر است




کلمات کلیدی :

اللهم یا فارج الهم

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/15 3:44 عصر




کلمات کلیدی :

محاسبه حق الناس

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/14 1:14 عصر

محاسبه حق الناس

 

  در کتاب »المحجة البیضاء« از قول پیامبر صلى الله علیه وآله نقل شده است که: در قیامت کسى را به دادگاه مى‏آورند ، وحشت مى‏کند ، مى‏گوید : من با مردم حساب ندارم و مال کسى را نخورده‏ام . براى چه مرا به دادگاه آورده‏اند ؟

 مى‏گویند : روزى در قصابى گوشت گرفته بودى ، انگشت خود را روى گوشت گذاشتى ، به قصاب گفتى : از این گوشت به من بده . گوشت ملک قصاب بود ، نمى‏خواست انگشتهاى مردم به آن برسد و ناراحت شد . مقدار چربیى که از مال او به انگشت تو چسبیده شده را بایست و جواب بده .

 در قیامت هم آفتابه دزد را مى‏گیرند ، هم کسى که میلیاردها دزدى کرده است . براى خدا هیچ فرقى ندارد که دزدى به اندازه چربى سر انگشت باشد ، یا کسى پول مملکت را بدزدد و ببرد . هر دو را در دادگاه مى‏آورند و هر دو جریمه دارند .




کلمات کلیدی :

چند داستان در مورد حق الناس

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/14 12:55 عصر

حق الناس

مرحوم صدرا از علماى اراک، هشتاد سال قبل، از دنیا رفت. پسر ایشان گفت:

پس از یک هفته پدرم را در خواب دیدم و پرسیدم: حال شما چه طور است؟ گفت: خوب است، ولى براى آن که یک شاهى پول گل گاو زبان، به یِزْقِل یهودى ـ عطار سر کوچه ـ بدهکارم، سینه ام مى سوزد. به یزقل یهودى مراجعه کردم و گفتم: آیا پدرم به شما بدهکار است؟ گفت: دو هفته قبل یک شاهى از من گل گاو زبان خرید و پولش را نداد. بدهى پدر را دادم و این جریان را به کسى نگفتم. پس از چند روز یکى از دوستان به من مراجعه کرد و گفت: دیشب پدرت را در خواب دیدم گفت: به احمد بگو پول یزقل را دادى، سینه ام راحت شد.

 

 

آقاى حاج حسین کرد احمدى در تاریخ 18/3/1355 به بنده گفت:

 دکتر نعیمى در خیابان رى مطب داشت و انسان خیرى بود. پس از مرگ ایشان را در خواب دیدم. گفت: ده هزار ریال پول صغیرى نزدم مانده و نداده ام، لذا در فشارم. جریان را به مادر و همسر مرحوم دکتر نعیمى گفتم. آن ها در نوشته هاى دکتر جست وجو کردند، چیزى نبود. پس از مدتى باز دکتر را در خواب دیدم، گفت: من مى توانستم این مطلب را به مادر و همسرم بگویم، به شما گفتم، چون امید داشتم انجام دهید. این بار به برادر آن مرحوم ـ که او هم دکتر بود ـ مراجعه کردم. وى ابتدا خواست با وقت گذرانى، موضوع را به فراموشى بسپارد؛ ولى من گفتم: همین الآن باید به منزل دکتر برویم و این گم شده را پیدا کنیم، لذا به منزل مرحوم دکتر رفتیم. من یکى یکى کاغذها را کنار گذاشتم، تا گم شده را پیدا کنم. شاید پنجمین یا ششمین نامه بود که به خط دکتر نوشته شده بود: این ده هزار ریال، مال فلانى است. ده هزار ریال اسکناس را که همراه نوشته بود برداشتم و به ولى صغیر دادم. دکتر نعیمى شب بعد به خوابم آمد و گفت: پول صغیر را دادى، آزاد شدم.

ادامه مطلب...


کلمات کلیدی :

فردای قیامت بازخواست میشویم!

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 91/12/14 11:43 صبح

فردای قیامت بازخواست می‌شویم!

در اینکه هر کسی به اندازهء مسئولیتی که بر عهده دارد، فردای قیامت بازخواست می‌شود شکی نیست. منتها منی که دو نفر کارمند زیر دستم کار می‌کنند باید با همان دو نفر خوب برخورد کنم و کسی که مدیر کل است جور دیگری مسئولیت دارد.

یکی از مشکلات ما در کشور این است که هر کسی تقصیر را به گردن دیگری می‌اندازد. من به اندازهء خودم باید درست عمل کنم. چکار به بقیه دارم؟ اگر من هم بد عمل کردم دقیقاً مثل کسی می‌شوم که به او بد و بیراه می‌گویم چون فلان حق را ضایع کرده است. من به اندازهء خودم فردای قیامت جوابگو هستم و کسی که مسئولیت بیشتری دارد به سهم خودش باید جوابگو باشد. در کتاب شریف میزان‌الحکمه فقط هشت صفحه در باب همسایه نوشته است که من سعی می‌کنم روایاتی از آن را فقط بخوانم. در روایتی از پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) است که فرمودند: با همسایه‌ات درست رفتار کن تا مؤمن باشی. پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) فرمودند: جبرئیل از طرف خدا آنقدر به من سفارش همسایه را کرد، که منتظر بودم بگوید همسایه از همسایه ارث می‌برد.

حق همسایه

بالاتر از این در روایات آمده است:حُرمة الجار علی الإنسان کَحُرمة اُمّه، حرمت همسایه بر انسان، مثل حرمت مادر انسان است. من با همسایه‌ام چه برخوردی می‌کنم؟ گاهی من اصلاً همسایه‌ام را نمی‌شناسم.

همین مسئله که همسایه‌ها با هم ارتباطی ندارند از دیدگاه بعضی افراد نکتهء مثبت یک مجتمع مسکونی تلقی می‌شود. در روایت داریم اگر همسایه داری کنید رزقتان زیاد می‌شود. من اگر با همسایه بدرفتاری کنم کاسبی‌ام به مشکل برمی‌خورد. این خیلی عجیب است. می‌گوییم چرا مرگ‌های ناگهانی زیاد شده است. کمی فکر کنیم که این طرز برخورد ما با هم، شاید یکی از دلایل این‌گونه اتفاقات باشد. برخورد بد بچه با والدین، همسایه با همسایه و... همه در زندگی ما تأثیرگذارند. در روایت است که فرمودند: حُسن الجوار یُعمر الدیار و یزید فی الأعمار، همسایه‌داری نیکو، شهرها را آباد و عمرها را طولانی می‌کند.




کلمات کلیدی :

<   <<   41   42   43   44   45   >>   >